Tag: مصاف

تحلیل ۱۰ پیام مهم امام خمینی(ره) از جام زهر تا عزل آیت‌الله منتظری در یک کتاب

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، سال آخر زندگی امام خمینی(ره) پرفراز و نشیب بود؛ از همان ماه‌های ابتدایی سال ۶۷ که در تکاپوی قبول قطعنامه بودند و تا اواخر عمر ایشان که نامه عزل منتظری را صادر کردند. محمدمهدی دزفولی نویسنده آثاری چون «قمار»، «جنگ و صلح» و «مصاف» این بار به این سوژه پرداخته است و از انتشار کتاب جدیدش با عنوان «سال آخر» خبر می‌دهد.

دزفولی درباره بن مایه محتوایی این اثر به خبرنگار کتاب و ادبیات فارس گفت: کتاب «سال آخر» مربوط به آخرین سال زندگی دنیوی امام خمینی(ره) در بازه زمانی خرداد ۶۷ تا خرداد ۶۸ است. در این کتاب ۱۰ پیام مهم امام خمینی(ره) را که در همین بازه زمانی صادر کردند، مورد بررسی قرار دادیم. ساختار کتاب بدین شکل است که در هر بخش ابتدا پیام امام را ذکر و بعد، تجزیه و تحلیلش کرده‌ایم.

۱۰ پیام صریح امام خمینی

وی درباره ۱۰ بخش‌ اصلی این کتاب اظهار داشت: اولین پیام مربوط به سقوط هواپیمای مسافربری ایران در سال ۶۷ است که منجر به شهادت ۲۹۰ نفر از هموطنانمان شد. در آن موقع آیت‌الله منتظری نامه‌ای می‌نویسد و امام خمینی نیز در پاسخ به وی این نامه را یادداشت می‌کنند. امام خمینی در این پیام می‌فرمایند که الان عقب‌نشینی در جنگ، خیانت به اسلام و رسول‌الله است. بر همه واجب است از جبهه‌های جنگ حمایت کنند و اگر سپاه هم امروز مقاومتی نکند تبدیل به سپاهی ذلیل و خوار و خفیف می‌شود. این پیام، یک پیام حماسی و بسیار مهم است.

۲ هفته بعد از این پیام، یعنی در ۲۷ تیر ۶۷ امام خمینی(ره) پیامی را به طور مفصل در سالروز شهادت حجاج ایرانی در پی پذیرفتن قطعنامه ۵۹۷ صادر کردند. ایشان در این نامه گفتند که من جام زهر را نوشیدم و آبروی خود را با خدا معامله کردم. البته تحلیلی هم از جنگ ارائه می‌دهند و دعا می‌کنند زودتر از دنیا بروند.

سومین پیام بررسی شده، پیام سازندگی در شهریور سال ۶۷ است. در این پیام به سازندگی و بازسازی کشور می‌پردازند. ما در این بخش، این موضوع را تجزیه و تحلیل کرده‌ایم که نگاه امام نسبت به قبل و بعد از جنگ عوض شده است یا خیر؟

پیام بعدی امام در شهریور همان سال با موضوع اعدام منافقین صادر شد؛ منافقینی که بر سر موضع خود ماندند یا در عملیات مرصاد به امید فتح ایران به کشورمان حمله کرده بودند. پیامی تند است و گفته‌اند این افرادی که بر سر موضع خود هستند به خاطر خیانتی که به اسلام و کشور کرده‌اند و با توجه به اینکه خیانت منافقین بدتر از کفار است، باید اعدام شوند.

پیام پنجم مربوط است به سلمان رشدی و ارتداد وی. بعد از پایان جنگ عده‌ای فکر می‌کردند که امام از مواضع خود عقب‌نشینی کرده، اما با صدور حکم ارتداد سلمان رشدی نشان دادند که بر سر مواضع خودشان هستند و بعد از آن نیز پیام تاریخی به گورباچف دادند.

هفتمین پیام امام خمینی(ره) برای مجمع تشخیص مصلت نظام است و اینکه امام خمینی مصلحت را برای اداره نظام در برابر شرایط پیچیده جهانی مهم می‌دانستند.

اسفند ۱۳۶۷ امام پیامی را با عنوان منشور روحانیت مبارز صادر کردند. ایشان، تحلیل و تجزیه مفصلی از جریان روحانیت داشتند و اظهار داشتند که بعضی از جریان روحانیت با کوته‌فکریشان به اسلام و جامعه اسلامی ضربه می‌زنند و از روحانیت احمق و بیشعور نام می‌برند. منشور روحانیت امام، مرام‌نامه ایشان است.

 پیام بعدی مربوط به به عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری در فروردین ۶۸ است. ایشان با این نامه نشان دادند که به بالاتر از ریاست جمهوری هم اغماضی ندارند و اگر خطری برای آینده انقلاب اسلامی حس کنند، آن‌ها را عزل می‌کنند. این پیام نشان می‌دهد که امام اهل مدارا و سازش نیست.

آخرین پیامی هم که بررسی کردیم، پیام ایشان برای تغییر قانون اساسی است.

امام خمینی تا آخرین لحظات عمرش انقلابی ماند

دزفولی نویسنده کتاب مصاف در پایان با اشاره به اینکه حیات سال آخر امام خمینی(ره) در مسیر انقلاب اسلامی بسیار تأثیرگذار بود، بیان کرد: به جرأت می‌توان گفت که حیات سال آخر امام خمینی(ره) به لحاظ تأثیرگذاری برابری می‌کند با همه سال‌های حیات وی. چرا که ریل‌گذاری تاریخی شد و مسیر انقلاب اسلامی را تا به امروز مشخص کرد.

البته مسأله سلمان رشدی در سال گذشته نشان  داد که تصمیات امام هنوز زنده و تأثیرگذار است و به نظرم باید مورد توجه باشد. امام نیز تا آخرین لحظه حیاتشان انقلابی ماندند و برخلاف اینکه افرادی پا به سن می‌گذارند و محافظه به کار می‌شوند این اتفاق برای ایشان نیفتاد و انقلابی ماندند.

وی در انتها ابراز امیدواری کرد، این کتاب زودتر به نشر برسد و مجوزش از مؤسسه امام خمینی (ره) صادر شود. چرا که شناخت امام برای این روزها، برای پاسخگویی به شبهات و اینکه چطور نظام انقلاب اسلامی را پی ریزی کردند، مهم است و باید بتوانیم تجزیه و تحلیل درستی داشته باشیم.

روایتی از تقابل اسلام انقلابی با اسلام سکولار

پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از چهره‌های مشهور حوزه علمیه، شروع به مخالفت با امام‌(ره) و انقلاب اسلامی کردند. چهره‌هایی که طرفداران پرشماری نیز داشتند و معتقد بودند برداشت و تفسیر آنها از اسلام، صحیح و کامل و درست است و این برداشت‌های امام از اسلام است که صحیح نیست و ما چیزی به نام اسلامی انقلابی نداریم. از جمله اولین این افراد، آیت‌ا… سید کاظم شریعتمداری بود که در دو کودتای نوژه و کودتای صادق قطب‌زاده علیه انقلاب اسلامی فعالیت کرد و حزب ساخته او با نام حزب مسلمان مبارز بارها در آشکار و نهان علیه انقلاب اسلامی بیانیه صادر کرد و موضع گرفت. در دیدگاه آیت‌ا… شریعتمداری اسلام انقلابی جایی نداشت و نهایت مبارزه، مبارزه با بهائیان بود.چهره بعدی آیت‌ا… سیدمحمد شیرازی، بزرگ خاندان شیرازی بود که در ابتدا و در نجف حامی امام(ره)‌ بود اما بعد از مدتی به مخالفت با امام و انقلاب اسلامی پرداخت و معتقد به عدم وحدت در جهان اسلام بود و برادر کوچک‌تر او (آیت‌ا…سید صادق شیرازی) که بعد از او جانشین ایشان شد نیز در این سال‌ها به صورت علنی علیه جمهوری اسلامی و امام(ره) موضع می‌گیرد.
و در نهایت چهره آخر آیت‌ا… حسینعلی منتظری است که جدی‌ترین مخالفت و تقابل را با امام(ره)‌ از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ را داشت و توسط امام از قائم‌مقامی رهبری عزل شد و طبق نامه تاریخی و مشهور امام، آیت‌ا… منتظری معتقد به کشورداری توسط لیبرال‌هایی مانند بازرگان و یزدی بود و چنانچه منتظری به مقام رهبری می‌رسید کشور از آن طریق در اختیار ضدانقلاب قرار می‌گرفت و انقلاب اسلامی شکست می‌خورد. آیت‌ا… منتظری در سال‌های بعد از رحلت امام(ره) به نقد امام و انقلاب اسلامی پرداخت و علنا خود را چهره‌ای مخالف جمهوری اسلامی نشان داد.
کتاب مصاف تقابل این سه چهره با امام(ره) ‌در دهه اول انقلاب اسلامی را روایت می‌کند. سیدمهدی دزفولی، نویسنده در مراسم رونمایی از این اثر که اخیرا با حضور نویسنده، عمادالدین باقی، سیدمحمدعلی ابطحی و سیدجواد حسینی برگزار شد، درباره انگیزه تالیف و نگارش این کتاب می‌گوید: سال ۱۳۹۸ احساس می‌شد بخش مهمی از تاریخ دهه اول انقلاب که زمان مهم و کلیدی هم بوده، مورد غفلت واقع شده است و من تلاش کردم این مقطع مهم که در واقع تقابل برخی از چهره‌های روحانی و حوزوی با حضرت امام(ره)‌ بوده است را بیان کنم و بگویم برخلاف باور و تصور عده‌ای که گمان کرده و می‌کنند که انقلاب اسلامی، انقلابی بوده است که همه روحانیت و حوزه‌ها در آن نقش داشته‌اند و به تعبیر شریعتی روحانیت یک حزب تمام بوده، در واقع این‌طور نبوده است. اتفاقا برخی از مخالفان و دشمنان جدی و اصلی انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری امام(ره) در حوزه‌ها و در میان روحانیون بوده‌اند که مطرح‌ترین آن افراد، افرادی مانند آقایان شریعتمداری و شیرازی بوده‌اند. آقای منتظری هم در دهه اول انقلاب همراه انقلاب و امام(ره)‌ بود اما بعد از ماجراهای سال ۶۷ و ۶۸ تبدیل به منتقد و مخالف شد و پشت پا به تمام آن سوابق قبلی زد و تبدیل به یکی از مخالفان جدی نظام جمهوری اسلامی شد. تمام تلاش من این بوده است که در کتاب مصاف به همین جریانات و کارشکنی‌ها و مخالفت‌ها اشاره کنم.

 

برای مشاهده این یادداشت در سایت جام جم آنلاین و یا روزنامه جام جم می توانید اینجا را کلیک نمائید.

وطن امروز در گفتگویی با نویسنده کتاب مصاف

محمدعلی میرزایی، روزنامه‌نگار: انقلاب اسلامی مردم ایران فراز و نشیب‌های فراوانی داشته است و درباره ابعاد مختلف آن در ۴ دهه اخیر کتاب‌های مختلف و فراوانی نوشته و نشست‌های تخصصی بسیاری برگزار شده است اما یکی از ابعاد انقلاب اسلامی بویژه در دهه اول پیروزی انقلاب که کمتر به آن توجه شده است، سنگ‌اندازی برخی روحانیون در سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب در مقابل حرکت انقلابی امام(ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران بود. اخیرا کتابی با عنوان «مصاف» توسط نشر معارف به زیور طبع آراسته شده که درباره همین ماجرا و مخالفت عده‌ای از روحانیون سرشناس با انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)‌ است که توسط سیدمحمدمهدی دزفولی، پژوهشگر و مستندساز تالیف شده است. با دزفولی درباره این کتاب و چگونگی نگارش آن گفت‌وگو کردیم.

* چطور شد سراغ این موضوع رفتید؟

ممنون از شما که فرصتی در اختیار من قرار دادید. ببینید! واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران، مخالفان و دشمنان زیادی داشته و دارد که در این سال‌ها درباره مخالفان انقلاب در داخل و خارج کتاب‌هایی نوشته و بحث‌های زیادی شده است؛ منظور من، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی است اما یکی از این دشمنی‌ها و مخالفت‌هایی که شاید زیاد درباره آن بحث نشده و کتاب زیادی هم نوشته نشده اما مهم و کلیدی و قابل تامل است، مخالفت عده‌ای از روحانیون و مراجع تقلید مشهور با انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری حضرت امام(ره)‌ بوده است. در افکار عوام جامعه شاید این طور جا افتاده باشد که انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ انقلاب روحانیون بود و روحانیت قدرت را به دست آورد و تحصیل‌کرده‌های حوزه‌های علمیه مثلا از طریق انقلاب اسلامی توانستند به مقامات رسمی حکومتی برسند یا به تعبیر شریعتی، روحانیت یک حزب تمام بود و هست! و روحانیت یکدست است و همه با هم هستند! اما در واقعا اصلا این گونه نبوده و نیست. حرکتی که حضرت امام(ره)‌ سال ۱۳۴۲ شروع کرد و ۱۵ سال بعد در ۱۳۵۷ به نتیجه و ثمر رسید، مخالفان جدی در میان روحانیون و حوزه‌های علمیه داشت و همچنان هم دارد. ما مرجع تقلیدی همانند آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری را داشتیم که علنا از شاه و دربار حمایت می‌کرد و چشم بر همه نقص‌ها و ظلم‌های دستگاه شاه بسته بود و حتی حاضر نبود علیه اسرائیل حرف بزند! وی مخالف انقلاب به رهبری امام بود و حتی ردپای ایشان در کودتای نقاب (نوژه) هم دیده می‌شود. ما مرجعی همانند سیدمحمد شیرازی را که بزرگ و پدر معنوی همین جریان شیرازی‌های امروز است هم داشتیم که مرجع تقلید بود اما مثلا در دوره جنگ تحمیلی درباره شهید نامیده شدن کشته‌های ایرانی در مقابل ارتش صدام احتیاط می‌کرد و این افراد را شهید نمی‌دانست و معتقد بود حرکت امام و انقلاب اسلامی مردم ایران حقانیت و اصالت ندارد و به همین دلیل با انقلاب و امام(ره) مخالفت می‌کرد. این فرد همان کسی است که اول که امام(ره)‌ به عراق تبعید شد، از ایشان هم استقبال کرد و در وصف ایشان شعر هم سرود اما بعد‌ها در دهه ۵۰ تبدیل به منتقد و مخالف امام(ره) شد. حتی بعد از پیروزی انقلاب، ایران هم آمد و در قم هم ساکن شد و باز مثلا می‌خواست نشان دهد تغییر موضع داده‌ و با امام همراه است اما بعدا باز روش سیاسی دیگری انتخاب کرد. ما مرجع تقلیدی داشتیم که قائم‌مقام رهبری بود، امید امت و امام لقب گرفته بود و خیلی‌ها فکر می‌کردند بعد از رحلت امام می‌شود روی وی حساب کرد و مردی بود که سال‌ها سابقه شکنجه در زندان‌های ساواک را داشت و از ۵ نفر اصلی مبارزات بود اما همین فرد در دهه ۶۰ طوری عمل کرد که گفته‌ها و عملکرد او در واقع حمایت از منافقین و جریان‌های لیبرال بود و علنا  به گونه‌ای موضع گرفت که انگار ایستادگی مردم ایران مقابل صدام در حمله به ایران بی‌فایده بوده و ما بی‌جهت جنگیدیم و جنگ برای ما تماما خسارت و ضرر بوده است. اینها جریاناتی بودند که همچنان هم در حوزه‌های علمیه طرفدار دارند و اتفاقا جدی‌ترین مخالفان انقلاب و امام(ره)، همچنان هم در حوزه‌های علمیه همین جریانات هستند. همین جریان شیرازی‌ها را شما در حال حاضر می‌بینید. همین جریان آقای منتظری را مشاهده می‌کنید که هر روز سعی می‌کنند علیه انقلاب و رهبری فعلی هم شبهه‌سازی کنند. بررسی این جریانات فکری و تاریخی مهم است و من سعی کردم از درون اندیشه امام و انقلاب اسلامی به این جریانات نگاه کنم. پیام منشور روحانیت امام ۳ ماه قبل از فوت ایشان در اسفند ۱۳۶۷ منتشر شده است و فراز پایانی آن دقیقا وصف حال همین جریانات و افراد است؛ جریاناتی که در میان روحانیت و حوزه‌ها با انقلاب و امام مخالف بودند و هستند و حتی امام را نجس می‌دانستند، چون امام فلسفه تدریس می‌کرد یا آدم سیاسی بود که موضع‌گیری نسبت به مسائل سیاسی روز داشت و به امام انتقاد می‌کردند و معتقد بودند روحانیت نباید در این امور وارد شود. حتی نامه اولی که امام فروردین ۱۳۶۸ خطاب به آقای منتظری نوشته‌اند، از این جهت معنی‌دار است. امام می‌گویند: برای من صرفا اجرای دستورات خداوند و اصرار بر راه حق مهم است و قضاوت تاریخ برای من مهم نیست و من اگر تنها هم بمانم این راه را ادامه می‌دهم. این یعنی برای امام(ره)، مثل برخی‌ها قضاوت سیاسی و مقطعی برخی سیاسیون مهم نبوده و نیست، بلکه عمل به وظیفه و دستورات خداوند مهم بوده است، بر خلاف افرادی مثل آقایان شریعتمداری و منتظری که با حرف سیاسیون و تحریک عده‌ای، مواضع‌شان تغییر می‌کرد و بینش امام را نداشتند. برای خیلی از اینها ته مبارزات مثلا مخالفت با بهائیت بود و هیچ کاری به جرم و جنایت اسرائیل علیه مسلمانان نداشتند یا معتقد بودند شاه ایران تنها شاه شیعه است و نباید او را تضعیف کرد و همه کارهای او را باید تایید کرد، به این بهانه که او به ظاهر شیعه است!

* این کار شما نخستین اثر در این زمینه است؟

نخستین که خیر! قبلا هم دوستانی در حوزه هنری و در برخی مراکز پژوهشی دیگر همانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشابه این کارها را انجام داده بودند. مثلا مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتابی درباره آقای شریعتمداری دارد به روایت اسناد ساواک یا حوزه هنری ۳-۲ کتاب درباره آقای شریعتمداری و شیخ محمود حلبی (رهبر معنوی انجمن حجتیه) دارد اما اینکه در یک کتاب به صورت مفصل و مبسوط این جریانات بررسی شود و مواضع ۳ مرجع تقلید منتقد مورد بحث قرار بگیرد، این نخستین‌بار است. تلاش هم شده است برای نسل جدید بویژه بچه‌های دهه ۷۰ و ۸۰ که ذهنیتی نسبت به دهه اول انقلاب اسلامی ندارند، کتاب روان و خوب و جذاب باشد و بتوانند وقتی کتاب را مطالعه می‌کنند، با یک سیر سیاسی و تاریخی آشنا شوند و جریانات مخالف انقلاب در دهه اول را بشناسند. این مهم است از این جهت که بچه‌های ما خیلی ذهنیتی نسبت به این مسائل ندارند و صرفا چیزهایی را شنیده‌اند یا در فضای مجازی در اینستاگرام و… خوانده‌اند. تلاش من این بوده است که این جریانات را تا حد خوبی برای نسل امروز موشکافی و بیان کنم.

* درباره آقای منتظری و شریعتمداری همان‌طور که فرمودید کتاب‌های زیادی به نسبت منتشر شده است اما درباره جریان شیرازی‌ها و سیدمحمد شیرازی تاکنون خیلی کاری نشده است. دلیل شما برای اینکه سراغ این فرد و جریان او رفتید چه بود؟

اولا درباره آقای منتظری کتاب‌هایی که منتشر شده، بیشتر روی مساله سیدمهدی هاشمی و اعدام‌های ۶۷ و نامه فروردین ۶۸ مانور داده است. درباره جریاناتی مثل مذاکرات مک فارلین در سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ یا نقش آقای منتظری در دستگاه قضایی دهه ۶۰ حرفی‌ زده نشده است که در این اثر سعی کردم برای نخستین‌بار به صورت مفصل و کامل و جدی درباره نقش آقای منتظری و بیت او در جریان مک فارلین توضیح دهم. به هر حال بازی توسط اسرائیلی‌ها چیده شده بود و آقای منتظری هم در همان پازل بازی کرد و این مهم بود.

* فکر می‌کنید از کتاب شما چقدر استقبال شود و چقدر همین جریانات روحانیتی که امروز در حوزه‌های علمیه ما هستند با آن مخالفت خواهند کرد؟

قطعا که مخالفت می‌شود اما مهم این است که این حرف‌ها ‌زده شود و تاریخ سیاسی ما از این جهات هم گفته شود. بالاخره روحانیت اگر افراد فداکار و مبارزی همانند شهیدان بهشتی و مطهری و مفتح و باهنر و… به رهبری امام(ره) داشت که دستگاه ظلم و جنایت شاه را جمع کردند، افرادی هم دارند که کاملا در راستای تامین منافع برخی دشمنان ایران حرکت کرده و می‌کنند و حامیان جدی هم هنوز دارند. آقای شریعتمداری فوت شد اما همان تفکرات و تحلیل‌ها هنوز در میان شاگردان و علاقه‌مندان ایشان و برخی روحانیون وجود دارد. آقای منتظری فوت شد اما مواضع شاگردان و نزدیکان ایشان را که می‌بینید. تکلیف جریان شیرازی‌ها هم که مشخص است.

* گویا قبل از شما آقای محسن کدیور هم درباره برخی روحانیون منتقد انقلاب اسلامی و حضرت امام(ره) کتاب‌هایی را به صورت مجازی منتشر کرده‌ است.

بله! آقای کدیور در دهه ۹۰ درباره آقایان احمد آذری‌قمی، سیدکاظم شریعتمداری، منتظری و اخوان‌زنجانی و مرحوم علامه طباطبایی کتاب‌هایی را منتشر و سعی کرد با قرائت خود بگوید انقلاب اسلامی و امام(ره) دشمنان جدی در حوزه‌ها و در میان روحانیت داشتند و خودش دشمن روحانیت بود و با این قرائت، اصالت و حقانیت حرکت امام(ره) را زیر سوال ببرد اما بسیاری از تحلیل‌های ایشان خدشه‌دار است و گاهی به عنوان مثال درباره مرحوم علامه طباطبایی و آقای شریعتمداری حرف‌هایی را‌ زده‌ که سند تاریخی درست و دقیقی ندارد و صرفا برداشت‌های شخصی ایشان برای تفسیر سیاسی مطلوبش از تاریخ است.